آقا معلم صداش کرد بیاد و انشاء بخونه. ننوشته
بود ولی دفتر رو باز کرد و از حفظ یه چیزایی گفت.
بعد هم یه نمره ۲۰ رفت تو لیست کلاس.
زنگ تفریح بود که صداش کردند.بهشتی معلم
کلاس بود.گفت : تو که بلدی انشای ننوشته
بخونی سعی کن بنویسی تا این بار نوشته رو
بخونی.حیفه.